توضیحات

هانا انگار که پیله­ اش را بشکافد، سر از کیسه ­ی چرمی بیرون آورد، بال زد و نشست دم غار. سرآستین­ های گجی آبی­اش توی باد تاب می­خورد. شوان ترسیده و بهت زده نشسته بود روی سنگ­های سفید کف غارو بال زدنش را تماشا می­ کرد. تولد پروانه­ای تازه و نورسته از میان پیله به همان ظرافت و تردی! هومان پایین غار ایستاده و چشم­هایش از تصویر شکفتن هانا پر شده بود. هانا لایه لایه پوشال­ها و پتوها را از دور خودش باز کرده و از میان کیسه ­ی چرمی سربیرون آورده بود. آمدنش از میان آن لایه ­ها، به گل رز آبی­ای می­ مانست که توی آن صبح سرد برفی آذر شکفته باشد؛ به همان عجیبی و زیبایی!

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “اینجا صدای گرگ ها بلندتر است”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *