توضیحات
روایت زندگی خانواده های توتونچی و مظلومی در سالهای میانی دهه ی پنجاه شمسی است. پسران این دو خانواده (میرآقا و روزبه) چشم دیدن یکدیگر را ندارند اما روزبه به خواستگاری ناهید، خواهر میرآقا، می رود و به انبار باروت کبریت میکشد. میرآقا هم دلبسته ی دختری به نام ژیلا شده است؛ ولی ژیلا سودای دیگری در سر دارد…. ژیلا مدهوش عکس آهوان شده بود؛ کاری که به عنوان بهترین عکس دانشجویان سال اولی انتخاب شد. ژیلا با خط خوش در حاشیه ی زردرنگ عکس نوشته بود : «افسون آهوان.آهوان ای آهوان دشت ها/گاه اگر در معبر گلگشت ها….خواب آن بی خواب را یاد آورید/مرگ در مرداب را یاد آورید.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.