توضیحات
جیکوب فینچ بونر سابقاً رماننویس جوان خوشآتیهای بوده که اولین کتابش محترمانه به چاپ رسیده است. امروز مدرس درجهسۀ مقطع کارشناسی هنرهای زیباست و در تلاش است آنچه را از احترامش باقی مانده حفظ کند. او سالهاست ناکام مانده و هیچ چیز درخوری ننوشته است؛ چه برسد به اثری که از او چاپ شود.
وقتی ایوان پارکر، متکبرترین دانشجویش، اعلام میکند که هیچ نیازی به کمک جیک ندارد، چون موفقیت طرح کتابِ در دست انجامش قطعی است، جیک آماده میشود تا این رجزخوانی را همچون خودشیفتگی معمول فردی آماتور نادیده بگیرد. اما بعد… طرح ایوان را میشنود.
جیک به سیر نزولی حرفهای خود بازمیگردد و خودش را برای انتشار پردرخشش اولین رمان ایوان پارکر آماده میکند، اما چنین اتفاقی هرگز نمیافتد. او وقتی متوجه میشود که دانشجوی سابقش مرده است ـ احتمالاً بیآنکه هرگز کتابش را تکمیل کرده باشد ـ همان کاری را میکند که هر نویسندۀ محترمی با داستانی مانند آن میکرد، داستانی که بدون شک لازم است روایت شود.
در سالهای کوتاه پیش رو، تمام پیشبینیهای ایوان پارکر به حقیقت میپیوندد، اما نویسندهای که از این جریان لذت میبرد جیک است. او ثروتمند، مشهور و تحسینشده است و کتابش را مردم سراسر دنیا خواندهاند، اما در بحبوحۀ زندگی جدید و باشکوهش ایمیلی به دستش میرسد، اولین شلیک حملاتی وحشتناک از سوی فردی ناشناس. در آن آمده: «تو دزدی.»
جیک، در تلاش برای شناخت حریفش و پنهان کردن واقعیت از خوانندگان و ناشرانش، شروع به تحقیق درباره دانشجوی درگذشتهاش میکند تا اطلاعات بیشتری از او به دست آورد و آنچه کشف میکند هم او را به وحشت میاندازد و هم باعث شگفتیاش میشود. ایوان پارکر که بود و چگونه ایدۀ رمانِ «بدون شک» موفق خود را به دست آورد؟ پشت این طرح واقعاً چه ماجرایی نهفته است و چه کسی آن را از دیگری دزدیده است؟
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.