توضیحات
این «داستانی زیستن و داستانی مردن» از مشخصه های سلوک غزاله نیز بود. این در حقیقت سلوک رؤیابینانِ تنهاست که مرگشان نیز یادآور دلمشغولیهای همیشگی زندگی آنهاست… غزاله در داستاننویسیاش در حد مرگ و توان خود، به خلاقیتی وفادار و سرسپرده بود که انضباط را می طلبید. در مقابل، در حیات داستانی و معمولیاش بی انضباطی محسوسی بود… در این درگیری و دوگانگی، دومی سرانجام تکلیف اولی را هم روشن کرد. انسجام درون، انضباط خلاق را بر هم زد یا متوقف کرد. خلاقیت منضبط قربانی تناقض شد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.