در یکی از روزهای آفتابی در برکلی کالیفرنیا سال 1942 زنی حکمی را پشت پنجره اداره پست میبیند به خانه برگشته و طبق دستور شروع به بستن وسایل خانواده میکند. همانند هزار ژاپنی دیگر باید آنجا را ترک کنند، خانه و زندگیشان را رها کرده و به اردوگاهی میان بیابانهای یوتا بروند. کتابی با متنی ساده اما پر از هیجان. جولی اُتساكا این رمان را طبق تجربهها و حقایقی که از نزدیکترین خویشاوندان خود شنیده، بیهیچ کم و کاستی بازگو میکند. سولهها، سیمهای خاردار، ترس و تنهایی آمیخته در شجاعت و شهامت از مهمترین ویژگیهای شخصیتهای کتاب است. امپراطور هراس از شاهکارهاییست که تاریخ شرمگین انسانها و سیاستشان را به تصویر کشیده است و یادآور این گفته ژیل دلوز است: شرمسار از انسان بودن- چه دلیلی از این بهتر برای نوشتن؟
شما هم می توانید در مورد این کتاب نظر دهید. توجه : کاربر گرامی چنانچه تمایل دارید، نقد یا نظر شما به نام خودتان در سایت ثبت شود، لطفاً لاگین نمایید.